سال هاست که شعرگفتاری در حال بحران بسر می برد اما هنوز هم هستند عاشقان شعر خوب که از جان برای کلمات ناب مایه می گذارند و با مجموعه آثارشان شعر را ابزاری برای انسان معاصر می سازند.
فاطمه ملک زاده (پژواک) از آن دست شاعران خوب خطه ی شمال ایران است . متولد شهرستان رامسر، نزدیک به 16سال است مسئولیت کانون شعر و ادب شالیزار کتالم را بر عهده دارد. وی توانسته در کنار پرورش نسل جدید ، 9 مجموعه شعر به نام های:
1- روزحادثه
2- ماه پیشانی
3- کولیان کنار جاده می میرند
4- یکی با شعرهایم الک دولک بازی می کند
5- عشق در قهوه خانه ها می رقصد
6- مرگ منتظرست کفش هایم را بپوشم
7- دنیا را پا برهنه دویده ام
8- به آتش بازی تاریکی بیا
9- چراغ خاموش کلمات
و به همراه پنج لوح فشرده به نام های :
1- سونات سنگ ها
2- دیالوگ ها ناتمام
3- چشمان آبی نفتی
4- ماه در قنوت دستانم
5- جامانده
روانه بازار نموده وهمچنین چاپ و انتشار دو گاهنامه ی ادبی روشنا را نیز در کارنامه ی هنری خود دارد. اگر نگاهی اجمالی به آثار این شاعره ی مردمی داشته باشیم ، به دور از اصرار و تکرار و فرهنگ وارداتی كه امروزه رواج دارد به كار خود مي پردازد و آنچه که وی را نزد شعر دوستان محبوب ساخته واژه گانی ست که برخاسته ازدل وی بوده که سال ها در کنار مردم با آن زندگی کرده و با هیچ چشمداشتی ، سخاوتمندانه در قاب گرفته و بی کم و کاست تکیه بر همان انسانی که در پیرامون وی زیسته اند هدیه داده است . البته در آینده در خصوص این شاعره ی نام آشنا بیشتر خواهیم گفت ونوشت. این بار تنهاخوانندگان فهیم مان را به خواندن شعر کوتاهی از وی دعوت می کنیم :